دسته بندی ها

سخن بزرگان (ویکتور هوگو)
1- هرگز در میان موجودات، مخلوقی که برای کبوتر شدن آفریده شده، کرکس نمی شود. این ویژگی در میان هیچیک از مخلوقات نیست جز آدمیان.
2- هر آموزشگاهی را که باز کنید، در زندانی را بسته اید.
3- خوشبخت کسی است که خداوند دلی پر احساس به او ارزانی کرده باشد.
4- زندگی شما از زمانی آغاز میشود که افسار سرنوشت خویش را در دست گیرید.
5- چقدر عاقلند آنهایی که در عشق احمق اند.
6- بهشت دولتمندان از دوزخ فقرا پدید آمده است.
7- گاهی کار فقر و بیچارگی به جایی می رسد که رشته ها و پیوندها را می گسلد. این مرحله ای است که تیره بختان و سیاهکاران چون بدانجا رسند، درهم آمیخته و در یک کلمه که کلمه شومی است، شریک می شوند؛ این کلمه «بینوایان» است.
8- امید در زندگانی بشر به همان میزان اهمیت دارد که بال برای پرندگان.
9- لطف زن مانند ماسه خطرناک است.
10- عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد؛ عاملی است که دو تن را مبدل به فرشته واحدی می کند.
11- آدم ها تهی از توانایی نیستند، تهی از اراده اند.
12- هر چه از کوه بالاتر رویم، چشم انداز گسترده تری را می بینیم.
13- هیچ چیز به اندازه رویا در ساختن آینده موثر نیست، مدینه های فاضله ی امروز، واقعیت های فردا هستند.
14- انسان در جهان همچون شبح سرگردانی است که در عبور از این راه حیاتی، سایه ای از خود به یادگار نمی گذارد.
15- الماس را جز در ژرفای زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق اندیشه نمی توان کشف کرد.
16- بدیهای اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جای ناله بهتر است درصدد رفع آن برآییم.
17- در میان جانداران، هیچ حیوانی که برای کبوتر شدن به دنیا آمده، کرکس نخواهد شد؛ مگر انسان که کبوتر زاده می شود و ممکن است کرکس شود.
18- به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق ... چون تشنه عشق روزی سیراب می شود ...
19- لبخند زن در دو جا آسمانی و فرشته مانند است: یکی، هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق خود می گوید دوستت دارم و دیگر، هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند.
20- شعر، ارکستر پرهیجانی است که آواز طبیعت و بشر و حوادث را به هم آمیخته است.
21- آزادی ما از نقطه ای شروع می شود که آزادی دیگران پایان می یابد.
22- کینه و تنفر را به کسانی واگذار کنید که نمی توانند دوست بدارند.
23- بدبختی، مربی استعداد است.
24- به مرگ راضی شدن، به پیروزی دست یافتن است.
25- تعارف و خوش آمدگویی، چیزی مانند بوسیدن از روی چادر است.
26- جسد دشمنی را که تشییع می کنی سنگین نیست.
27- خدا فقط آب را آفرید، انسان شراب را.
28- در بینوایی همچنان که در سرما نیز دیده می شود، افراد به یکدیگر فشرده می گردند.
29- شاید بتوان از هجوم سیل آسای یک ارتش ممانعت کرد، اما از هجوم اندیشه ها و باورها نمی توان جلوگیری نمود.
30- فقر و مسکنت، مردها را به جنایت و زنها را به فحشا سوق می دهد.
31- فکر کردن، شغل ذهن است، خواب دیدن، تفریح آن.
32- فلسفه، میکروسکوپ اندیشه ها است.
33- وقتی نتیجه ی انتخابات آشکار شد، یعنی رأی بالاترین مرجع آشکار شده است.
34- همه جا شادمانی قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده اند.
35- آینده ی کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.
36- ادبیات، راز پنهانی تمدن و شعر، راز پوشیده ی آرزوها است.
37- از آن در شگفتم که در سینه دلی دارند و می پندارند که آسایش و سعادت بشر جز مهر و صفا راه دیگری هم دارد.
38- باید درهای دانش به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا بشر هست، آنجا کتاب هم باید باشد.
39- بدتر از مرگ چیست؟ آن که پس از آمدنش مرگ را می جویی.
40- خدمت به وطن نیمی از وظیفه است و خدمت به انسانیت، نیم دیگر آن.
41- خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب و یا دوستانی که اهل کتاب باشند.
42- دانشمندان، علماء و بزرگان، هر یک نردبانی برای پیشرفت دارند، اما شاعران و هنرمندان، این مدارج را پروازکنان می پیمایند.
43- دروغ جلوه ای از شیطان است زیرا شیطان دو نام دارد: یکی شیطان و دیگری دروغ.
44- در هر ملت چراغی هست که به همه ی افراد نور می دهد و آن، آموزگار است.
45- صالح ترین فرزندان آنهایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.
46- عذاب وجدان، بدتر از مرگ در بیابان سوزان است.
47- علت اینکه ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در دنیای رؤیاهای خود فرو می رویم. سرشت های عالی، موسیقی را دوست می دارند، اما بهتر می دانند که از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به رؤیاهای خویش استفاده کنند.
48- خشک سالی و بیماری در مقام مقایسه با جنگ، چیزی نیست زیرا خود این دو نیز ناشی از پیامدهای دشوار و ناهنجار جنگ هستند.
49- کتاب، جام جهان نما است.
50- گسیختن رشته ی علایق فرزندی، غریزه ی برخی از خانواده های بینوا است.
51- مانند پرنده باش که روی شاخه سست و ضعیف لحظه ای می نشیند و آواز می خواند و احساس می کند که شاخه می لرزد، اما به آواز خواندن خود ادامه می دهد زیرا مطمئن است که بال و پر دارد.
52- مرگ مهم نیست، خوشبخت نبودن مهمترین چیزها است.
53- مسافرت به منزله ی هر لحظه مردن و زنده شدن است.
54- وقتی که کیسه خالی شد، دل پر می شود.
55- هدف هنر امروز، زندگی است نه زیبایی.
56- یک پرنده ی کوچک که زیر برگها آواز می خواند برای اثبات خدا کافی است.
57- یک زن کامل کسی است که بداند چگونه فرمانروایی کند.
58- دانشمند کسی است که بکوشد تا از درد و رنج خود بکاهد.
59- هیچ عاملی همچون رؤیا آینده ساز نیست؛ آرزوهای امروز حقایق فردایند.
60- مردم، توان و نیرو دارند؛ اراده ندارند.
61- هر قدر روح آدمی لطیف تر و منش او عالی تر باشد، میزان یاری بیشتر خواهد بود.
62- ایمان داشته باش که کوچکترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شوند.
63- همیشه با زیر دستان خود با مهربانی و دوستی رفتار کنید، زیرا قلب بخشنده و مهربان، بزرگترین سرمایه است.
64- آنان که نمی توانند خود را اداره کنند، ناچار به پیروی از دیگرانند.
65- از کوچکی می خواستم بزرگ باشم.
66- من اشخاص زنده را کسانی می دانم که مبارزه می کنند؛ بدون مبارزه، زندگی، مرگ است.
67- هیچ چیز مثل بدبختی، کودکان را ساکت نمی کند.
68- زندگی، گلی است که عشق، شهد آن است.
69- سراسر وجود انسان طرحی از خداست که در زمین گام برمیدارد.
70- هرچه خدایی نیست، فرو ریختنی است.
71- کمک زمینی، ممکن است کمک آسمانی باشد.
72- یکی از دشوارترین کارها، بیرون کشیدن پیوسته ی ناپاکی از روح است [و این] کاری است بس دشوار.
73- زمانی که دریچه ی قلب را باز کنید، روح، روشن و تابناک میگردد.
74- به همان اندازه که نسبت به شکمهای گرسنه مهربان هستیم، برای روحهایی که غذا نمیخورند نیز دل بسوزانیم.
75- اندیشه به سقوط [ =ریزش ]، اندیشیدنی، غمگینتر از این نیست.
76- اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده پیش رود. اگر خدا میخواست که انسان به گذشته بازگردد، یک چشم، پشت سر او می گذاشت.
77- انسان اندیشمند، بیشتر، انسانی بردبار است.
78- در تاریخی که خوبی، مروارید کمیابی است، کسی که خوب بوده است از کسی که بزرگ بوده است، کمابیش، پیش میافتد.
79- روزی جهانیان، همه، دست برادری به یکدیگر خواهند داد و آن، روزی است که بدبختی و تیره روزی در گسترهی جهان یافت نخواهد شد.
80- برخی از افراد، هر چیز پاک و ناب و شادیآفرین را به پستی میکشانند.
81- دلیری، به کارگیری مثبت زور است و ستم، به کار بردن منفی آن.
82- همیشه مردم بدکار، خودشان سبب وجود بدبختی میشوند.
83- آزمندی، زنجیری است که دست و پای هر آزادهای را خواهد بست.
84- اختیار آیندهی آدمی هنوز بسی بیشتر بهدست دلهاست تا به دست جانها. دوست داشتن، یگانه چیزی است که میتواند ابدیت را فراگیرد و سرشار سازد.
85- سرافرازی، ستارهای است که نورش دیر به زمین میرسد، ماهی است که اشعهی آرام و کمرنگ آن تنها بر گورها میتابد.
86- باید به طبقهی پست جامعه کمک کرد، از خُرد کردن و بیزاری از آنها دست شست و به ویژه باید در آموزش و پرورش این گروه کوشید.
87- شکست، دایهی غرور است.
88- رشک بردن را نادیده بگیرید و به کلی آن را فراموش کنید؛ زیرا این حس، همیشه شما را شکنجه خواهد داد.
89- لغزش انسان همواره تدریجی است. بدیها در وجود ما، پای حاضر آماده و نامرئی دارند. حتی کسانی از ما با ظاهر پاک و آراسته، چنین ویژگی هایی دارند.
90- هنگامی که بیش از اندازه به زشتی می گراییم، سنگینی وجودمان، ترازمندی، از دست داده و ما را به ژرفای پرتگاه میکشاند.
91- بزرگترین آزمون گیرنده، خداست و کوچکترین آزمون دهنده، بندهی خدا.
92- اگر نمیخواهی تو را بیازمایند، کار خود را درست انجام بده.
93- آنچه میگویی بکن و آنچه میکنی بگو.
94- ای انسان، آیا میخواهی راستی را بیابی؟ راستی را جست و جو کن.
95- از لابهلای شدیدترین تاریکی ها، نور راستی برافروخته می شود.
96- برای کسی که در تصور زندگی میکند، راستی، بدبو است. آن که تشنهی چاپلوسی است، حیرت میآشامد و راستی، قی می کند [=برمی گرداند].
97- کسی که در زندگی، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسلیم و ناپاکی نخواهد غلتید.
98- پیش از آنکه خزان از راه برسد، از هر بهار بهره مند شو.
99- مردن، ناگوار نیست، بلکه راه زندگی را ندانستن ناگوارتر از مرگ است.
100- نمیدانید تا چه اندازه، خودباوری سبب باور به هر چیز دیگر میشود.
101- اگر چشم و هم چشمی در زندگی بشر نبود، نه نوآوریای میشد و نه کشفی.
102- چشم و هم چشمی درست، سبب درست کردن افراد و در نتیجه، سامان یافتن جامعه است.
103- هرکس ارزش خود را خود، تعیین میکند.
104- انسان راستگو، خوش سیماتر است، سرنوشت، او را چنین نقش کرده و خورشید شامگاهی تا حد خداوندی، سزاوار ستایش.
105- من مردی اندیشندهام که درد را میشناسد.
106- زندگی، بدبختی، گوشه نشینی، سرگردانی و تهیدستی، میادین کارزاریاند که قهرمانان آن، قهرمانان نادیدنی آن، گاه به مراتب نیرومندتر از قهرمانان نامی هستند.
107- زیبایی که با دانش همراه نباشد، به گلی بیعطر و بو میماند.
108- بدون زشتی، زیبایی معنایی [ =چمی ] ندارد.
109- شما یک ستاره را به دو دلیل مینگرید: برای آنکه درخشان است و برای آنکه نفوذناپذیر است. نزدیک به خود درخشندگیای دلنوازتر و رازی بزرتر دارید و آن، زن است.
110- زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش، بیش نیست.
111- هر زن پاکدامنی، زیبا و دلپسند است.
112- زندگانی، گل است و عشق، عسل آن.
113- عشق، یک نفس آسمانی از هوای بهشت است.
114- خدا پایان شکوه جهان آفرینش است، عشق، پایان شکوه آدمی.
115- انسان، نیازمند عشق است.
116- خلاصه [ =کوتاه ] کردن جهان آفرینش در یک نفر و بزرگ کردن یک نفر تا مقام خدایی، عشق یعنی این.
117- عشق، قانون و شهوت، دام است.
118- برای عشق هیچ چیز کفایت نمیکند. عاشق، نیک بختی دارد، بهشت میخواهد، بهشت دارد، آسمان میخواهد.
119- عشق، زشت و زیبا نمیشناسد.
120- عشق پاک، می تواند نیکبختترین و دلانگیزترین زندگی را به وجود آورد.
121- جان آدمی چه اندوهگین است، هنگامی که اندوهاش از عشق است.
122- عشق راستین هرگز فرو نمینشیند. روی هیزم سوخته را خاکستر میگیرد، ولی ستارگان، تابناکی خود را از دست نمیدهند.
123- ازدواج چیز شگفت آوری است، گاه شیران را روباه و گاه روبهان را شیر میکند.
124- گل شادیبخش زندگی، تنها با تبسم ملکوتی [ =آسمانی ] کودک شکفته میشود.
125- ما فرزندان خود را بسیار بیش از آنکه آنها ما را دوست میدارند، دوست داریم.
126- بهترین دوستان من کسانی هستند که پیشانی و ابروهای آنها باز است.
127- کسی که مورد توجه مردم قرار گیرد، ممکن نیست سبب برانگیختن خشم و کینه ی دشمنان نشود.
128- دوستان از ستایش بسیار زود خسته میشوند، ولی دشمنان از دشنام دادن هرگز خسته نمیشوند. دشنام زیانی نمیرساند و دشمنان از این بیخبرند. آنها نمیتوانند از ناسزاگویی خودداری کنند و این، زیبایی کار است.
129- درد و رنج، کوتاه است و زودگذر؛ برای فراموشی، اینها لازمهی زندگیاند و گرانترین گورها جز حفرهای تاریک نیست.
130- اگر انسان بتواند رنج را نیز بهمانند شهری ترک گوید، میتواند خوشبختی را از سر گیرد.
131- سرمشق [ =نمونهی ] چکامه سرا یکی است، طبیعت و رهبر او یکی است، راستی.
132- در نوشتن از آنچه دیگران نوشتهاند، نباید یاری خواست، بلکه از جان و دل خویشتن است که باید یاری جست.
133- تاریخ میآید و میرود، ولی هنر باقی میماند.
134- از دیده ی هنر، هیچ چیزی زشت نیست.
135- هنر میتواند نگهدار و نگهبان هر گوهری باشد.
136- بدون دادگری، هیچ گونه پیشداوری درست نیست.
137- به باور من، هر چکامه سرای راستین باید با دیدگاههایی که از حقایق ابدی در او به وجود میآید، بر همهی اندیشههای زمان خود، چیره و توانا باشد.
138- هنر، سرافرازی و شادمانی است.
139- هنر، آتشی است که در طوفان، برافروخته است و آسمان آبی را روشن میسازد.
140- خنده، خورشیدی است که زمستان را از نژاد انسانی دور میکند.
141- بدون امید، هزار آسمان فراوانی هم دیناری نمی ارزد.
142- تلاش و کوشش دو گونه است: تلاش درونی، که همانا اندیشیدن است و تلاش بیرونی، که همانا کردار است. این دو چیز همراه با یکدیگر، انسان را به نتیجه ی دلخواه می رساند.
زندگینامه ویکتور هوگو :
یکتور ماری هوگو (فرانسوی: Victor Marie Hugo؛ تلفظ فرانسوی: [viktɔʁ maʁi yɡo]؛ ۲۶ فوریه ۱۸۰۲م. - ۲۲ مه ۱۸۸۵م) شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی بود. او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد. آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره کرده و بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه است. از برجستهترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد است. در سال ۱۸۲۱ با انتشار کتاب نوتردام دوپاری که بعد از بینوایان بزرگترین اثر اوست شهرتی فراگیر یافت. در سال ۱۸۲۷ درام کرمول را نوشت و بر این کتاب مقدمهٔ مفصلی نوشت که خود کتابی مستقل است و اهمیت آن به مراتب فراتر از خود درام است. این مقدمه را میتوان مرامنامهٔ مکتب رومانتیسم دانست و با همین مقدمه است که رومانتیسم به عنوان مکتبی مستقل آغاز میشود و بدین گونه هوگو مکتبی به نام رومانتیسم را بنیان مینهد. او معتقد بود که هر آنچه که در طبیعت است به هنر تعلق دارد