دسته بندی ها

غزل شماره 83 حافظ - گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت


معنی ابیات:
(1) اگر از زلف سياه و خوشبوي تو خطايي و از خال سياه روي تو، به ما ستمي رسيد گذشت و تمام شد.
(2) اگر جرقه عشق خرمن هستي درويشي را سوزانيد و پادشاهي كامروا برگدايي جفا كرد، گذشت و تمام شد.
(3) اگر دلي زير بار ناز و عشوه دلبري به ستوه آمد و ميان عاشق و معشوقي برخوردي صورت گرفت، گذشت و تمام شد.
(4) سخنچينان سبب ملامت خاطرها شدند و به سبب آن اگر ميان همنشينان ناسزايي رد و بدل گرديد، گذشت وتمام شد.
(5) در راه سير و سلوك و معرفت به اسرار حق، رنجش خاطر معنا و مفهومي ندارد. باده پيشآر كه هر كدورتي، چون به صفا و آشتي كشيد، گذشت و تمام شد.
(6) اي دل، لازمه عشقبازي تحمل و بردباري است. استقامت داشته باش. اگر ملال و اندوهي در ميان بود يا خطايي پيش آمده بود گذشت و تمام شد.
(7) به واعظ بگو از حافظ بدگويي نكند. او ازاين خانقاه (شهر) به دررفت. براي پاي آزادي بندي متصور نيست به هركجا رفت رفت. گذشت و تمام شد.
معنی کلمات:
دست: در بيت اول مجازاً به معناي رفتار و كردار.
زلف مشكين: زلف مشكفام، زلف سياه.
خطايي رفت رفت: خطا و تجاوزي سرزد گذشت و مهم نيست.
هندو: هندي، و مجازاً به معناي خال سياه، سياه، غلام، زلف سياه.
برق عشق: (اضافهتشبيهي) عشق به برق تشبيه شده.
كامران: خوشبخت، خوشگذران.
غمزه: ادا و اطوار و اشاره به كمك حركات چشم و ابرو، عشوه.
طريقت: سيروسلوك، راه معرفت به اسرار حق، روش و مسلك، دومين منزل از منازل سه گانه سلوك: شريعت طريقت، حقيقت.
كدورت: تيرگي، آزردگي، خاطر.
تحمل: بردباري.
توضیحات:
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر غزل: رمل مثمن مقصور
*
اين غزل يكي از غزلهايي است كه حافظ به هنگام رفتن به تبعيد، در شيراز سروده تا هم به عنوان خداحافظي شاهشجاع باشد و هم بياعتنايي و خونسردي خود را به شاه بنماياند و درصفحه 71 اين كتاب درفصل (چرا حافظ به يزد تبعيد شد) دراين باره سخن رفته است ايهام بيت چهارم به آنهايي بر ميگردد كه درمجالس ادبي درصدد تخطئه حافظ برميآمده و نظر شاهشجاع را نسبت به او مكدر ميكردهاند. نكته قابل دقت ايهام بيت مقطع غزل است. همانطور كه درمعني اين بيت گفته شد فعل امر (بگو) خطاب به شاهشجاع است و منظور از واعظ تورانشاه وزير است كه مصلحت حكومت را در تغيير رويه شاه دانسته و اين تغيير سياست منجر به تبعيد حافظ شد.
درک اشعار:
آبی که ریخته شد دیگر جمع نمی شود. کاریست که انجام شده در صدد باش تا جبرانش کنی. هیچ سر بی گناهی بالای دار نمی رود. شما از این ورطه نجات پیدا می کنی. کدورت را با صفای دل به خوبی جواب بده. بندها باز می شوند و تو به آزادی خواهی رسید.