آیا میدانید: که ون گوگ در طول حيات خود تنها يکي از نقاشيهاي خود را بفروش رساند ؟
logo

غزل شماره 20 سعدی - لاابالي چه کند دفتر دانايي را


غزل مورد نظر را انتخاب کنید

ribbon-top
(1)
لاابالي چه کند دفتر دانايي را
طاقت وعظ نباشد سر سودايي را

(2)
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکيبايي را

(3)
ديده را فايده آنست که دلبر بيند
ور نبيند چه بود فايده بينايي را

(4)
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
يا غم دوست خورد يا غم رسوايي را

(5)
همه دانند که من سبزه خط دارم دوست
نه چو ديگر حيوان سبزه صحرايي را

(6)
من همان روز دل و صبر به يغما دادم
که مقيد شدم آن دلبر يغمايي را

(7)
سرو بگذار که قدي و قيامي دارد
گو ببين آمدن و رفتن رعنايي را

(8)
گر براني نرود ور برود بازآيد
ناگزيرست مگس دکه حلوايي را

(9)
بر حديث من و حسن تو نيفزايد کس
حد همينست سخنداني و زيبايي را

(10)
سعديا نوبتي امشب دهل صبح نکوفت
يا مگر روز نباشد شب تنهايي را

ribbon-bottom

غزل شماره لاابالي چه کند دفتر دانايي را سعدی لاابالي چه کند دفتر دانايي را

غزل شماره 20 سعدی , غرل , لاابالي چه کند دفتر دانايي را , غزل لاابالي چه کند دفتر دانايي را , غزلیات سعدی , غزل سعدی , غزل شماره 20 سعدی - لاابالي چه کند دفتر دانايي را
twitter facebook linkedin whatsapp telegram