آیا میدانید: که چشم انسان معادل يک دوربين ١٣٥ مگاپيکسل است ؟
logo

غزل شماره 181 حافظ - بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند


غزل مورد نظر را انتخاب کنید

ribbon-top
(1)
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند

(2)
حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا
که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند

(3)
هیچ رویی نشود آینه حجله بخت
مگر آن روی که مالند در آن سم سمند

(4)
گفتم اسرار غمت هر چه بود گو می‌باش
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند

(5)
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند

(6)
من خاکی که از این در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند

(7)
باز مستان دل از آن گیسوی مشکین حافظ
زان که دیوانه همان به که بود اندر بند

ribbon-bottom

معنی ابیات:

 ١ -پس از اين،فقط دست به دامن آن يار سرو قامت خواهم شد كه با قد و بالاى پرناز و خرامان‌خود،ريشه‌ى وجودم را كنده است.[دست به دامن شدن،يعنى پناه بردن و سرو بلند،استعاره ازمعشوق،از بن و بيخ بر كندن،كنايه از بى‌تاب و بى‌قرار كردن است.بنابراين،مى‌گويد:فقط به دلبرخرامانى پناه مى‌برم كه قامت موزونش،بى‌تاب و بى‌قرارم كرده است.]
 ٢ -براى شادى ما،به مطرب و مى نيازى نيست.تو نقاب از چهره بردار تا من با ديدن چهره‌ى‌
درخشان تو مانند سپندى كه بر روى آتش مى‌رقصد،از شدت شوق به رقص و پاى‌كوبى بپردازم؛[چهره‌ى معشوق را به جهت سرخى و شادابى و درخشندگى،به آتش و خود را به سپندى بر آتش مانندمى‌كند و جهيدن دانه‌ى سپند بر روى آتش را رقص سپند مى‌نامد و رقص خود را به آن تشبيه مى‌كند.]
 ٣ -هيچ چهره‌اى نمى‌تواند جلوه‌گاه خوشبختى شود مگر آن كه سم سمند يار را بر آن ماليده‌ باشند. [هيچ رويى نمى‌تواند مانند آيينه‌اى در حجله‌ى بخت باشد و بخت در آن جلوه‌گر شود،مگر آن‌كه سم اسب يار را به آن بمالند.در توضيح مفهوم اين بيت بايد به دو رسم متداول در روزگاران گذشته‌توجه كرد:نخست آن كه آينه‌هاى فلزى(مانند روى و آهن)را با سم اسبان صيقل مى‌داده‌اند.ديگرآن كه در حجله‌ى عروس،آينه مى‌نهاده‌اند(و اين رسم هنوز هم متداول است)تا چهره‌ى عروس درآن منعكس شود.بر اين اساس،معناى ظاهرى بيت يك تمثيل ساده است:هيچ رويى(فلزى)شايسته‌ى آن نيست كه در حجله در برابر چهره‌ى عروس نهاده شود مگر آن كه با سم اسب صيقل و جلا يافته باشد.اما با توجه به ايهام كلمه‌ى روى(فلز-چهره)مقصود كنايى آن است كه چهره‌اى كه‌بر سم و نعل اسب معشوق ساييده شود،يعنى خاك روى و رنج راه عشق را كشيده باشد،اين‌شايستگى را مى‌يابد كه جمال بخت در آن جلوه‌گر شود.]
 ۴ -راز عشق تو را فاش كردم،هر چه بادا باد!بيش از اين صبر ندارم،چه كنم؟آخر تا كى بايد اين‌
راز را پنهان بدارم؟
 ۵ -اى صياد!آهوى مشك بوى مرا مكش!از چشم سياهش شرم كن و او را با كمند مبند!
6 -من كه در درگاه يار به خاك افتاده‌ام،چگونه مى‌توانم بر لب قصر بلند او بوسه زنم؟[خاكى،به‌
جز بر خاك افتاده.به معنى خوار و ذليل و خاكسار و زمينى هم هست.قصر بلند هم علاوه بر معناى‌اصلى آن،به مقام والا و آسمانى معشوق اشاره دارد.بنابراين مى‌گويد:من خاكى و زمينى،چگونه‌مى‌توانم به آن يار آسمانى برسم؟]
 ٧ -اى حافظ،دل خود را از حلقه‌ى گيسوى مشكين يار،بيرون مياور و آن را بازپس مگير؛زيرا كه‌
اين دل ديوانه است و بهتر آن است كه ديوانه در بند باشد![به طور غير مستقيم،دل را به ديوانه وگيسوى يار را به بند و زنجير مانند كرده است.]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری


معنی کلمات:

معنی لغات برای این غزل وجود ندارد


توضیحات:

جلالی شرحی بر این غزل ندارد


درک اشعار:

به قول هایی که داده ای عمل کن. به جای اینکه همه چیز را درست کنی همه را خراب تر کرده ای. دیگر روی برگشتن نداری. اسرارت فاش شده است. بی قراری، کار را از آنچه که هست بدتر نکن. رو به سوی خدا کن تا تو را از سرگردانی نجات دهد.


غزل شماره بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند حافظ بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

غزل شماره 182 سعدی , غرل , بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند , غزل بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند , غزلیات حافظ , غزل حافظ , غزل شماره 182 حافظ - بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
twitter facebook linkedin whatsapp telegram