دسته بندی ها
دیوان حافظ / غزلیات حافظ
حافظ شیرازی
نام اصلی حافظ، خواجه شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی است و لسان الغیب، ترجمان الاسرار، لسان العرفا و ناظم الاولیا از القاب مشهور او به شمار میرود. حافظ علاقهمند به موضوعاتی از قبیل ادبیات فارسی، شعر، فلسفه و عرفان بود، به همین خاطر مسیر کاری خود را در این راستا پیش برد. شعر حافظ دارای سه فضای عاشقانه، عارفانه و مدحی است که هر کدام در جایگاه خود، خاص و شنیدنی هستند.
اشعار این شاعر بزرگ فارسی زبان قرن هشتم، در قرنهای ۱۸ و ۱۹ به زبانهای اروپایی ترجمه شد. جالب است بدانید که گوته؛ دانشمند بزرگ و شاعر و سخنور مشهور آلمانی، دیوان شرقی خود را به نام حافظ و با الهام از افکار وی تدوین کرد که بسیار قابل توجه است. سخن پردازی این شاعر بزرگ به شیوه خواجوی کرمانی گرایش داشته و شهرت اصلی او به سراییدن غزلهای بسیار زیبایش منوط میشود.
غزل شماره 1: الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
غزل شماره 2: صلاح کار کجا و من خراب کجا
غزل شماره 3: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
غزل شماره 4: صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
غزل شماره 5: دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
غزل شماره 6: به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
غزل شماره 7: صوفی بیا که آینه صافیست جام را
غزل شماره 8: ساقیا برخیز و درده جام را
غزل شماره 9: رونق عهد شباب است دگر بستان را
غزل شماره 10: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
غزل شماره 11: ساقی به نور باده برافروز جام ما
غزل شماره 12: ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
غزل شماره 13: میدمد صبح و کله بست سحاب
غزل شماره 14: گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
غزل شماره 15: ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
غزل شماره 16: خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
غزل شماره 17: سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
غزل شماره 18: ساقیا آمدن عید مبارک بادت
غزل شماره 19: ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
غزل شماره 20: روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
غزل شماره 21: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
غزل شماره 22: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
غزل شماره 23: خیال روی تو در هر طریق همره ماست
غزل شماره 24: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
غزل شماره 25: شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
غزل شماره 26: زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
غزل شماره 27: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
غزل شماره 28: به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
غزل شماره 29: ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
غزل شماره 30: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
غزل شماره 31: آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
غزل شماره 32: خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
غزل شماره 33: خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
غزل شماره 34: رواق منظر چشم من آشیانه توست
غزل شماره 35: برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
غزل شماره 36: تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
غزل شماره 37: بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
غزل شماره 38: بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
غزل شماره 39: باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
غزل شماره 40: المنة لله که در میکده باز است
غزل شماره 41: اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
غزل شماره 42: حال دل با تو گفتنم هوس است
غزل شماره 43: صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
غزل شماره 44: کنون که بر کف گل جام باده صاف است
غزل شماره 45: در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
غزل شماره 46: گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
غزل شماره 47: به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
غزل شماره 48: صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
غزل شماره 49: روضه خلد برین خلوت درویشان است
غزل شماره 50: به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
غزل شماره 51: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
غزل شماره 52: روزگاریست که سودای بتان دین من است
غزل شماره 53: منم که گوشه میخانه خانقاه من است
غزل شماره 54: ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
غزل شماره 55: خم زلف تو دام کفر و دین است
غزل شماره 56: دل سراپرده محبت اوست
غزل شماره 57: آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
غزل شماره 58: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
غزل شماره 59: دارم امید عاطفتی از جناب دوست
غزل شماره 60: آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
غزل شماره 61: صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
غزل شماره 62: مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
غزل شماره 63: روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
غزل شماره 64: اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
غزل شماره 65: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
غزل شماره 66: بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
غزل شماره 67: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
غزل شماره 68: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
غزل شماره 69: کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
غزل شماره 70: مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
غزل شماره 71: زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
غزل شماره 72: راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
غزل شماره 73: روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
غزل شماره 74: حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
غزل شماره 75: خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
غزل شماره 76: جز آستان توام در جهان پناهی نیست
غزل شماره 77: بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
غزل شماره 78: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
غزل شماره 79: کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
غزل شماره 80: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
غزل شماره 81: صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
غزل شماره 82: آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
غزل شماره 83: گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
غزل شماره 84: ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
غزل شماره 85: شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
غزل شماره 86: ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
غزل شماره 87: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
غزل شماره 88: شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
غزل شماره 89: یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
غزل شماره 90: ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
غزل شماره 91: ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
غزل شماره 92: میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
غزل شماره 93: چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
غزل شماره 94: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
غزل شماره 95: مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
غزل شماره 96: درد ما را نیست درمان الغیاث
غزل شماره 97: تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
غزل شماره 98: اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
غزل شماره 99: دل من در هوای روی فرخ
غزل شماره 100: دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
غزل شماره 101: شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
غزل شماره 102: دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
غزل شماره 103: روز وصل دوستداران یاد باد
غزل شماره 104: جمالت آفتاب هر نظر باد
غزل شماره 105: صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
غزل شماره 106: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
غزل شماره 107: حسن تو همیشه در فزون باد
غزل شماره 108: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
غزل شماره 109: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
غزل شماره 110: پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
غزل شماره 111: عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
غزل شماره 112: آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
غزل شماره 113: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
غزل شماره 114: همای اوج سعادت به دام ما افتد
غزل شماره 115: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
غزل شماره 116: کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
غزل شماره 117: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
غزل شماره 118: آن کس که به دست جام دارد
غزل شماره 119: دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
غزل شماره 120: بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
غزل شماره 121: هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
غزل شماره 122: هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
غزل شماره 123: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
غزل شماره 124: آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
غزل شماره 125: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
غزل شماره 126: جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
غزل شماره 127: روشنی طلعت تو ماه ندارد
غزل شماره 128: نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
غزل شماره 129: اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
غزل شماره 130: سحر بلبل حکایت با صبا کرد
غزل شماره 131: بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
غزل شماره 132: به آب روشن می عارفی طهارت کرد
غزل شماره 133: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
غزل شماره 134: بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
غزل شماره 135: چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
غزل شماره 136: دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
غزل شماره 137: دل از من برد و روی از من نهان کرد
غزل شماره 138: یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
غزل شماره 139: رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
غزل شماره 140: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
غزل شماره 141: دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
غزل شماره 142: دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
غزل شماره 143: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
غزل شماره 144: به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
غزل شماره 145: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
غزل شماره 146: صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
غزل شماره 147: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
غزل شماره 148: یارم چو قدح به دست گیرد
غزل شماره 149: دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
غزل شماره 150: ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
غزل شماره 151: دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
غزل شماره 152: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
غزل شماره 153: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
غزل شماره 154: راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
غزل شماره 155: اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
غزل شماره 156: به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
غزل شماره 157: هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
غزل شماره 158: من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غزل شماره 159: نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
غزل شماره 160: خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
غزل شماره 161: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
غزل شماره 162: خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
غزل شماره 163: گل بی رخ یار خوش نباشد
غزل شماره 164: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
غزل شماره 165: مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
غزل شماره 166: روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
غزل شماره 167: ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
غزل شماره 168: گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
غزل شماره 169: یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
غزل شماره 170: زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
غزل شماره 171: دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
غزل شماره 172: عشق تو نهال حیرت آمد
غزل شماره 173: در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
غزل شماره 174: مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
غزل شماره 175: صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
غزل شماره 176: سحرم دولت بیدار به بالین آمد
غزل شماره 177: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
غزل شماره 178: هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
غزل شماره 179: رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
غزل شماره 180: ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
غزل شماره 181: بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
غزل شماره 182: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
غزل شماره 183: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
غزل شماره 184: دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
غزل شماره 185: نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
غزل شماره 186: گر می فروش حاجت رندان روا کند
غزل شماره 187: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
غزل شماره 188: مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
غزل شماره 189: طایر دولت اگر باز گذاری بکند
غزل شماره 190: کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
غزل شماره 191: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
غزل شماره 192: سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
غزل شماره 193: در نظربازی ما بیخبران حیرانند
غزل شماره 194: سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
غزل شماره 195: غلام نرگس مست تو تاجدارانند
غزل شماره 196: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
غزل شماره 197: شاهدان گر دلبری زین سان کنند
غزل شماره 198: گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
غزل شماره 199: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
غزل شماره 200: دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
غزل شماره 201: شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
غزل شماره 202: بود آیا که در میکدهها بگشایند
غزل شماره 203: سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
غزل شماره 204: یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
غزل شماره 205: تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
غزل شماره 206: پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
غزل شماره 207: یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
غزل شماره 208: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
غزل شماره 209: قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
غزل شماره 210: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
غزل شماره 211: دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
غزل شماره 212: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
غزل شماره 213: گوهر مخزن اسرار همان است که بود
غزل شماره 214: دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
غزل شماره 215: به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
غزل شماره 216: آن یار کز او خانه ما جای پری بود
غزل شماره 217: مسلمانان مرا وقتی دلی بود
غزل شماره 218: در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
غزل شماره 219: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
غزل شماره 220: از دیده خون دل همه بر روی ما رود
غزل شماره 221: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
غزل شماره 222: از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
غزل شماره 223: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
غزل شماره 224: خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
غزل شماره 225: ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
غزل شماره 226: ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
غزل شماره 227: گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
غزل شماره 228: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
غزل شماره 229: بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
غزل شماره 230: اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
غزل شماره 231: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
غزل شماره 232: بر سر آنم که گر ز دست برآید
غزل شماره 233: دست از طلب ندارم تا کام من برآید
غزل شماره 234: چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
غزل شماره 235: زهی خجسته زمانی که یار بازآید
غزل شماره 236: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
غزل شماره 237: نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
غزل شماره 238: جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
غزل شماره 239: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
غزل شماره 240: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
غزل شماره 241: معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
غزل شماره 242: بیا که رایت منصور پادشاه رسید
غزل شماره 243: بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
غزل شماره 244: معاشران گره از زلف یار باز کنید
غزل شماره 245: الا ای طوطی گویای اسرار
غزل شماره 246: عید است و آخر گل و یاران در انتظار
غزل شماره 247: صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
غزل شماره 248: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
غزل شماره 249: ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
غزل شماره 250: روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
غزل شماره 251: شب وصل است و طی شد نامه هجر
غزل شماره 252: گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
غزل شماره 253: ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
غزل شماره 254: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
غزل شماره 255: یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
غزل شماره 256: نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
غزل شماره 257: روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
غزل شماره 258: هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
غزل شماره 259: منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
غزل شماره 260: ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
غزل شماره 261: درآ که در دل خسته توان درآید باز
غزل شماره 262: حال خونین دلان که گوید باز
غزل شماره 263: بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
غزل شماره 264: خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
غزل شماره 265: برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
غزل شماره 266: دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
غزل شماره 267: ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
غزل شماره 268: گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
غزل شماره 269: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
غزل شماره 270: درد عشقی کشیدهام که مپرس
غزل شماره 271: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
غزل شماره 272: بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
غزل شماره 273: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
غزل شماره 274: به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
غزل شماره 275: صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
غزل شماره 276: باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
غزل شماره 277: فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
غزل شماره 278: شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
غزل شماره 279: خوشا شیراز و وضع بیمثالش
غزل شماره 280: چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
غزل شماره 281: یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
غزل شماره 282: ببرد از من قرار و طاقت و هوش
غزل شماره 283: سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
غزل شماره 284: هاتفی از گوشه میخانه دوش
غزل شماره 285: در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
غزل شماره 286: دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
غزل شماره 287: ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
غزل شماره 288: کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
غزل شماره 289: مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
غزل شماره 290: دلم رمیده شد و غافلم من درویش
غزل شماره 291: ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
غزل شماره 292: قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
غزل شماره 293: بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
غزل شماره 294: در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
غزل شماره 295: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
غزل شماره 296: طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
غزل شماره 297: زبان خامه ندارد سر بیان فراق
غزل شماره 298: مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
غزل شماره 299: اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
غزل شماره 300: هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
غزل شماره 301: ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
غزل شماره 302: خوش خبر باشی ای نسیم شمال
غزل شماره 303: شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال
غزل شماره 304: دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
غزل شماره 305: به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجل
غزل شماره 306: اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول
غزل شماره 307: هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
غزل شماره 308: ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
غزل شماره 309: عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
غزل شماره 310: مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
غزل شماره 311: عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
غزل شماره 312: بُشری اِذِ السّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم
غزل شماره 313: بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
غزل شماره 314: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
غزل شماره 315: به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
غزل شماره 316: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
غزل شماره 317: فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
غزل شماره 318: مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
غزل شماره 319: سالها پیروی مذهب رندان کردم
غزل شماره 320: دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
غزل شماره 321: هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
غزل شماره 322: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
غزل شماره 323: ز دست کوته خود زیر بارم
غزل شماره 324: گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
غزل شماره 325: گر دست دهد خاک کف پای نگارم
غزل شماره 326: در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
غزل شماره 327: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
غزل شماره 328: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
غزل شماره 329: جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
غزل شماره 330: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
غزل شماره 331: به تیغم گر کشد دستش نگیرم
غزل شماره 332: مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
غزل شماره 333: نماز شام غریبان چو گریه آغازم
غزل شماره 334: گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
غزل شماره 335: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
غزل شماره 336: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
غزل شماره 337: چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
غزل شماره 338: من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
غزل شماره 339: خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
غزل شماره 340: من که از آتش دل چون خم می در جوشم
غزل شماره 341: گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
غزل شماره 342: حجاب چهره جان میشود غبار تنم
غزل شماره 343: چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
غزل شماره 344: عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
غزل شماره 345: بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
غزل شماره 346: من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
غزل شماره 347: صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
غزل شماره 348: دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
غزل شماره 349: دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
غزل شماره 350: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
غزل شماره 351: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
غزل شماره 352: روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
غزل شماره 353: من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
غزل شماره 354: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
غزل شماره 355: حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
غزل شماره 356: گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
غزل شماره 357: در خرابات مغان نور خدا میبینم
غزل شماره 358: غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
غزل شماره 359: خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
غزل شماره 360: گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
غزل شماره 361: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
غزل شماره 362: دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
غزل شماره 363: دردم از یار است و درمان نیز هم
غزل شماره 364: ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
غزل شماره 365: عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
غزل شماره 366: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
غزل شماره 367: فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
غزل شماره 368: خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
غزل شماره 369: ما ز یاران چشم یاری داشتیم
غزل شماره 370: صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
غزل شماره 371: ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
غزل شماره 372: بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
غزل شماره 373: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
غزل شماره 374: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
غزل شماره 375: صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
غزل شماره 376: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
غزل شماره 377: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غزل شماره 378: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
غزل شماره 379: سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
غزل شماره 380: بارها گفتهام و بار دگر میگویم
غزل شماره 381: گر چه ما بندگان پادشهیم
غزل شماره 382: فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
غزل شماره 383: چندان که گفتم غم با طبیبان
غزل شماره 384: میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
غزل شماره 385: یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
غزل شماره 386: خدا را کم نشین با خرقه پوشان
غزل شماره 387: شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
غزل شماره 388: بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
غزل شماره 389: چو گل هر دم به بویت جامه در تن
غزل شماره 390: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
غزل شماره 391: خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
غزل شماره 392: دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
غزل شماره 393: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
غزل شماره 394: ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
غزل شماره 395: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
غزل شماره 396: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
غزل شماره 397: ز در درآ و شبستان ما منور کن
غزل شماره 398: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
غزل شماره 399: کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
غزل شماره 400: بالابلند عشوه گر نقش باز من
غزل شماره 401: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
غزل شماره 402: نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
غزل شماره 403: شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
غزل شماره 404: میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
غزل شماره 405: به جان پیر خرابات و حق صحبت او
غزل شماره 406: گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
غزل شماره 407: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
غزل شماره 408: ای آفتاب آینه دار جمال تو
غزل شماره 409: ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
غزل شماره 410: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
غزل شماره 411: تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
غزل شماره 412: مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
غزل شماره 413: خط عذار یار که بگرفت ماه از او
غزل شماره 414: گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
غزل شماره 415: ای پیک راستان خبر یار ما بگو
غزل شماره 416: خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
غزل شماره 417: عیشم مدام است از لعل دلخواه
غزل شماره 418: گر تیغ بارد در کوی آن ماه
غزل شماره 419: وصال او ز عمر جاودان به
غزل شماره 420: ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
غزل شماره 421: در سرای مغان رفته بود و آب زده
غزل شماره 422: ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
غزل شماره 423: دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
غزل شماره 424: از من جدا مشو که توام نور دیدهای
غزل شماره 425: دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
غزل شماره 426: از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
غزل شماره 427: چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
غزل شماره 428: سحرگاهان که مخمور شبانه
غزل شماره 429: ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
غزل شماره 430: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
غزل شماره 431: لبش میبوسم و در میکشم می
غزل شماره 432: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
غزل شماره 433: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
غزل شماره 434: ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
غزل شماره 435: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
غزل شماره 436: آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
غزل شماره 437: ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
غزل شماره 438: سبت سلمی بصدغیها فؤادی
غزل شماره 439: دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
غزل شماره 440: سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
غزل شماره 441: چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
غزل شماره 442: به جان او که گرم دسترس به جان بودی
غزل شماره 443: چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
غزل شماره 444: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
غزل شماره 445: تو را که هر چه مراد است در جهان داری
غزل شماره 446: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شماره 447: بیا با ما مورز این کینه داری
غزل شماره 448: ای که در کوی خرابات مقامی داری
غزل شماره 449: ای که مهجوری عشاق روا میداری
غزل شماره 450: روزگاریست که ما را نگران میداری
غزل شماره 451: خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
غزل شماره 452: طفیل هستی عشقند آدمی و پری
غزل شماره 453: ای که دایم به خویش مغروری
غزل شماره 454: ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
غزل شماره 455: عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
غزل شماره 456: نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
غزل شماره 457: هزار جهد بکردم که یار من باشی
غزل شماره 458: ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
غزل شماره 459: زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
غزل شماره 460: سلیمی منذ حلت بالعراق
غزل شماره 461: کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی
غزل شماره 462: یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
غزل شماره 463: سلام الله ما کر اللیالی
غزل شماره 464: بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
غزل شماره 465: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
غزل شماره 466: این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
غزل شماره 467: زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
غزل شماره 468: که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
غزل شماره 469: اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی
غزل شماره 470: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
غزل شماره 471: ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
غزل شماره 472: احمد الله علی معدله السلطان
غزل شماره 473: وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
غزل شماره 474: هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
غزل شماره 475: گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
غزل شماره 476: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
غزل شماره 477: دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
غزل شماره 478: نوش کن جام شراب یک منی
غزل شماره 479: صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
غزل شماره 480: ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
غزل شماره 481: بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
غزل شماره 482: ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
غزل شماره 483: سحرگه ره روی در سرزمینی
غزل شماره 484: تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
غزل شماره 485: ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
غزل شماره 486: بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
غزل شماره 487: ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
غزل شماره 488: سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
غزل شماره 489: ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
غزل شماره 490: در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
غزل شماره 491: به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
غزل شماره 492: سلامی چو بوی خوش آشنایی
غزل شماره 493: ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
غزل شماره 494: ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
غزل شماره 495: می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی