application دانلود اپلیکیشن وحید مجیدی
ورود / ثبت نام 🗝️

آخرین بروزرسانی: "1404-09-29"

غزلیات حافظ - Hafez ghazals - دیوان حافظ - Hafez divan - منتخب غزل‌های حافظ - selected Hafez poems - تعبیر اشعار حافظ - Hafez poem meanings - شعر کلاسیک فارسی - classical Persian poetry

غزلیات حافظ Hafez ghazals دیوان حافظ Hafez divan منتخب غزل‌های حافظ selected Hafez poems تعبیر اشعار حافظ Hafez poem meanings شعر کلاسیک فارسی classical Persian poetry

غزلیات حافظ یکی از درخشان‌ترین آثار ادبی در تاریخ جهان است؛ مجموعه‌ای از اشعار کوتاه و پرمغز که در آن عرفان، عشق، فلسفه و نقد اجتماعی با زبانی نمادین و شاعرانه در هم آمیخته‌اند. حافظ شیرازی نه‌تنها شاعر است، بلکه متفکری است که در هر بیتش جهانی از معنا نهفته است. شعر او زبانی دوگانه دارد؛ ظاهری عاشقانه و باطنی حکیمانه. این ویژگی است که باعث شده غزلیات حافظ پس از قرن‌ها همچنان زنده، تازه و قابل‌تفسیر باقی بمانند.

در نگاه نخست، غزل‌های حافظ دربارهٔ عشق، باده و میخانه‌اند؛ اما این مفاهیم در واقع استعاره‌هایی‌اند برای آزادی، حقیقت و رهایی از ریا و تزویر. او با هنرمندی خاص، در پشت هر واژهٔ ساده، لایه‌هایی از معنا را پنهان کرده است. عشق در غزلیات حافظ نه‌تنها تجربه‌ای انسانی است، بلکه مسیری برای رسیدن به حقیقت الهی محسوب می‌شود. او عاشق را سالک راه می‌داند و معشوق را نماد حقیقت مطلق.

در مکتب عشق، درس استاد حافظ این است: رندی، یعنی آزادگی در برابر ریا.

ویژگی زبانی حافظ از دیگر شاعران فارسی‌زبان متمایزش می‌کند. زبان او پر از ایهام، تلمیح، استعاره و تضادهای هنرمندانه است. هر بیت می‌تواند چند معنا داشته باشد و همین چندلایگی است که خواننده را به تأمل وامی‌دارد. مثلاً در بیت:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

در ظاهر سخن از آفرینش عشق است، اما در لایهٔ عمیق‌تر، شاعر به نظریهٔ تجلی الهی اشاره می‌کند؛ یعنی پیدایش هستی از عشق خداوند به خویشتن. چنین تلفیقی از عرفان و شعر، غزلیات حافظ را به اثری جاودانه تبدیل کرده است.

رندی در شعر حافظ یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم است. رند، انسانی است که حقیقت را می‌بیند، اما به ظاهر دینی و ظاهرسازی اعتنا ندارد. او میان زاهد ریاکار و عاشق راستین تفاوت می‌گذارد. در جایی می‌گوید:

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

اینجا حافظ با زبانی طنزآمیز و کنایه‌آلود، تضاد میان ظاهرگرایی و درون‌گرایی را نشان می‌دهد. او نمی‌خواهد دین را نفی کند، بلکه می‌خواهد روح دین — یعنی عشق و صداقت — را از قید ریا آزاد سازد.

در دنیای حافظ، میخانه جایی برای مستی نیست؛ پناهگاهی است برای روح‌های آزاد از قید تظاهر.

تصویرسازی و نمادها در غزلیات حافظ شگفت‌انگیزند. باده، می، ساقی، پیر مغان، گل و بلبل همه مفاهیمی چندوجهی‌اند. «می» می‌تواند هم شراب واقعی باشد و هم معرفت الهی. «پیر مغان» نماد دانای بی‌ریاست، و «میخانه» نماد حقیقتی است که در آن قید و تکلف جایی ندارد. این چندمعناییِ مداوم، باعث شده که شعر حافظ همیشه تازگی خود را حفظ کند و هر نسل معنای تازه‌ای از آن بیابد.

عرفان در غزلیات حافظ برخلاف عرفان خشک و زاهدانهٔ دیگران، با شادی، موسیقی و زیبایی آمیخته است. او خدا را نه در کنج صومعه، بلکه در بزم و عشق می‌بیند. در جایی می‌گوید:

در ازل ما به هم آمیختیم و ز هم جدا شدیم تا دوباره به هم آییم اگر خدا خواهد

در این بیت، مفهوم وحدت وجود و بازگشت به اصل الهی با لحنی عاشقانه بیان شده است. حافظ به ما می‌آموزد که عرفان بدون عشق، بی‌روح است و عشق بدون معرفت، بی‌ثمر.

نقد اجتماعی و سیاسی نیز بخش مهمی از غزلیات حافظ است. او در دوران پرآشوبی می‌زیست؛ دوره‌ای که ریا، فساد و تعصب مذهبی در جامعه گسترده بود. اما به جای اعتراض مستقیم، نقد خود را در لفافهٔ شعر بیان می‌کرد. با زبان رمز و کنایه، زاهدان دروغین و حاکمان ستمگر را می‌نواخت. این شیوهٔ گفتار زیرکانه، او را از گزند حکومت‌ها حفظ کرد و در عین حال، شعرش را پر از عمق و طنز کرد.

حافظ به ما یاد می‌دهد که می‌توان حقیقت را گفت، بی‌آنکه فریاد زد.

ساختار موسیقایی غزل‌های حافظ دقیق و گوش‌نواز است. وزن‌های نرم و روان، ردیف‌های تکرارشونده و قافیه‌های خوش‌صدا باعث می‌شوند که شعرش مانند نغمه‌ای دل‌انگیز در ذهن بماند. حتی وقتی شعر او را بدون موسیقی می‌خوانیم، آهنگ درونی کلمات و توازن نحوی، حس ملودی ایجاد می‌کند. از این رو غزل‌های او برای آواز و موسیقی سنتی ایران الهام‌بخش بوده‌اند.

فال حافظ نیز یکی از نمودهای فرهنگی ماندگار شعر اوست. ایرانیان در شب یلدا، نوروز یا لحظه‌های تردید، دیوان حافظ را می‌گشایند و با نیت دل، تفألی می‌زنند. شاید از نگاه عقلانی، فال نوعی نمادگرایی باشد، اما در فرهنگ ایرانی، فال حافظ گفت‌وگویی عاشقانه با وجدان و ضمیر ناخودآگاه است. هر بار که دیوان را می‌گشایی، در واقع از درون خودت پاسخ می‌گیری.

نفوذ جهانی حافظ بسیار گسترده است. آثارش به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، روسی و عربی ترجمه شده‌اند. شاعران بزرگی چون گوته در «دیوان غربی-شرقی» از حافظ الهام گرفته‌اند. گوته درباره‌اش گفت: «حافظ آزاد است، چون حقیقت را می‌گوید.» این آزادگی فکری، راز ماندگاری اوست.

حافظ شاعر قرن هشتم است، اما اندیشه‌اش برای قرن بیست‌ویکم هم تازه است.

پرسش‌های متداول درباره غزلیات حافظ:

  • چرا شعر حافظ چندمعناست؟ چون او آگاهانه از ایهام، تضاد و استعاره استفاده می‌کند تا معنا را در چند سطح بسازد.
  • آیا حافظ فقط شاعر عشق است؟ خیر؛ او فیلسوفی شاعرانه است که از عشق به‌عنوان مسیر معرفت بهره می‌گیرد.
  • رندی در شعر حافظ یعنی چه؟ رندی نماد آزادفکری، صداقت درونی و بی‌اعتنایی به ظواهر ریاکارانه است.
  • آیا فال حافظ ریشه عرفانی دارد؟ بله، زیرا هر بیت حافظ بازتابی از تجربه درونی انسان است و مخاطب را با ضمیرش روبه‌رو می‌کند.

جمع‌بندی: غزلیات حافظ آیینه‌ای است از روح ایرانی — عاشق، عارف، منتقد و رند. شعر او دعوتی است برای دیدن زیبایی در تضادها، حقیقت در رمزها و عشق در میان رنج‌ها. در جهانی پر از فریب و هیاهو، حافظ ما را به صداقت دل، آزادی اندیشه و زیبایی گفتار فرا می‌خواند. هر بار که غزلش را می‌خوانی، انگار آینه‌ای روبه‌روی خودت گرفته‌ای؛ چون شعر حافظ، بیش از هر چیز، حدیث دل انسان است.

logo

غزل شماره 452 حافظ - طفیل هستی عشقند آدمی و پری


غزل مورد نظر را انتخاب کنید

ribbon-top
(1)
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری

(2)
بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری

(3)
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری

(4)
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری

(5)
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری

(6)
ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری

(7)
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری

(8)
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری

(9)
به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری

(10)
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

(11)
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری

(12)
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری

(13)
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری

(14)
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمر

ribbon-bottom

✍️معنی ابیات:

(1) (آفرينش) انس و جن وابسته به وجود عشق است. (پس تو هم در عشق ورزي) ارادتي نشان بده تا سعادتمند شوي.
(2) اي بزرگوار جهد كن تا از فيض عشق بي بهره نباشي، چرا كه كسي بنده بي هنر را به سبب عيب بي هنري نمي خرد.
(3) تا كي باده صبوحي و خواب شيرين بامدادي؟ بس كن و بكوش تا با، توبه شبانه و گريه سحرگاه، پوزش بطلبي.
(4) اي يگانه سوار شيرين حركات، تو چه بازيگر زيبايي هستي كه در پيش چشم دل نمودار و از ديده سر پنهاني.
(5) هزار جان پاك و بي آلايش از اينكه تو هر صبح و شام بزم افروز ديگراني در آتش رشك سوخت.
(6) اگر شايسته ديدار دلدار نيستي آهنگ وصال او مكن زيرا از جام جمشيد به هنكام نابينايي و با چشم بسته چيزي عايدت نمي شود.
(7) دعاي خير عارفان گوشه گير سبب دفع بلاست. چرا به ما كه گوشه نشيني اختيار كرده ايم با گوشه چشمي نمي نگري!
(8) راه عشق راهي بس خطرناك و دشوار است. پناه بر خدا اگر به منزل مقصود راه نيابي!
(9) بيا و با سرمايه زيبايي خود، تسلط و فرمانروايي بر دلها را به دست آور و اين داد و ستد را فراموش مكن كه پشيمان خواهي شد.
(10) اميد اين را دارم كه به بركت دعاي حافظ بار ديگر ببينم كه در يك شب مهتابي با ليلاي خود (معشوق خود) قصه درد دل خود را بيان مي كنم.
(11) چه كسي از طرف من به جانب وزير اين پيغام را مي برد كه يك بيت شعر فارسي دري را از من به خاطر بسپارد؟:
(12) اگر تو همچنان كه من به تجربه پايه و اساس و وضع اين دنيا را آزمودم، بيازمايي مي مي‌خوري و غم نمي‌خوري.
(13) پيوسته تاج بزرگي بر تارك زيبايي تو استوار بماناد كه تو زينت و آرايش و طالع و درخور فرمانروايي و به مانند تاج سر ما هستي.
(14) باد صبا و گل به آرزوي زلف و چهره تو به عطر افشاني پرداخته و به جلوه گري در مي‌آيند.


📝معنی کلمات:

طفيل: طفيلي و به معناي آن كه در زندگي، انگل ديگران و وابسته به معيشت غير از خود باشد، انگل، وابسته.
هستي: وجود.
آدمي: انسان.
پري: جن، فرشته.
ارادتي بنما: توجه و اخلاصي نشان بده.
سعادتي ببري: نيك بخت شوي، سعادتي نصيب تو شود.
خواجه: خدايچه، خداي كوچك كه به معناي آقا، بزرگ و صاحب اختيار و صاحب به كار برده مي شود.
بي هنري: نرسيدن به مرحله كمال كه همان مرحله عشق است.
صبوح: مشتق از صبح و در اصطلاح شرابي است كه به هنگام صبح به همراه نغمه چنگ مي نوشيده اند، نبيذ، غارجي.
شكر خواب: خواب شيرين، خواب مطلوب بامدادي.
عذر: پوزش، توبه.
لُعبت: عروسك، كنايه از معشوق زيباروي.
شهسوار: سواركار كامل.
شيرين كار: چالاكي كه از عهده كارهاي ظريف و حركات شگفت انگيز برآيد.
جان مقدس: جان پاك و منزه، جان بي آلايش.
غيرت: حب و احساس تملك با علاقه به عدم دسترسي غير و به رشك و حسد تعبير مي شود كه داراي شدت و ضعف است كه درجه ضعف آن دلتنگي عشاق نسبت به معشوق و درجه شدت آن عدم تحمل نگاه غير به معشوق است (استاد فروزانفر).
صباح و مسا: صبح و شب.
مستعد:‌ آماده و حاضر.
مستعدِّ نظر: استعداد و آمادگي ديدن و دريافتن.
وصال: پيوستگي، رسيدن به معشوق.
بي بصري: نابينايي.
دعا: خواندن، خواندن دعا، استمداد از خدا.
گوشه نشين: كناره گير، تارك دنيا، منزوي.
طريق: راه و روش.
خطرناك: هولناك، ترسناك، بيمناك.
نعوذ بالله: به خدا پناه مي بريم.
مقصد: جايي كه هدف و مقصود است، سرمنزل مقصود.
مايه: سرمايه.
مايه حسن: سرمايه زيبايي.
حيف خوردن: افسوس خوردن.
همت: اراده ثابت، سعي و كوشش و پشت كار.
اَري: ببينم.
اُسامر: (فعل مضارع) افسانه و قصه مي گويم، مشتق از سَمَرْ كه در اصل سمر به معناي پرتو ماهتاب و نور ماه در شبهاي مهتابي است.
ليلاي: ليلاي خود را، كنايه از معشوق خود است.
ليله القمر: شب ماهتابي.
آصف: نام وزير حضرت سليمان يعني آصف برخيا كه به كنايه به وزير وقت گفته مي شود.
يادگير: بياموز، به خاطر بسپار.
وضع: قرار دادن، نهادن، پايه و اساس.
سروري: بزرگي، پيشوايي.
سرِ حسن: تارُكِ جمال و زيبايي.
زيب: زينت.
سزاوار: شايسته، درخور.
به بوي: به آرزوي.
غاليه سائي: مشك افشاني، بوي خوش پراكني.


💬توضیحات:

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون محذوف
٭
جلال الدين مولوي:
1- دلا هـماي وصـالـي، بـپر، چـرا نپري ترا كسي نشناسد نه آدمي نه پري
2- به من نگر كه به جز من به هركه در نگري يقين شود كه ز عشق خداي بي خبري
٭
اين غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است.
محمدبن علي خواجه قوام الدين صاحب عيار، معلم و مربي شاه شجاع در ايام جواني او بود و امير مبارزالدين مخصوصاً اين شخصيت دانشمند و نيكنام را به دبيري فرزندش گماشت تا بعداً و در زماني كه به سلطنت مي رسد متكفل امور وزارت او باشد و شاه شجاع هم در بدو امر، صاحب عيار را به وزارت خود برگماشت ليكن پس از چندي بر اثر سوء ظن، اين مرد بزرگ را به وضع فجيعي به قتل رسانيد.
چنين به نظر مي رسد كه حافظ به هنگامي كه دسترسي به صاحب عيار نداشته و اين وزير در گرفتاري به سر مي برده، به منظور اداي حق دوستي و رعايت احترامي كه قلباً به اين مرد بزرگ داشته در كمال احتياط خطاب به او مي فرمايد: مفاد اين بيت شعر مرا منظور نظر قرار بده و
بيا كه وضع جهان را چنان كه من ديدم گر امتحان بكني مي خوريّ و غم نخوري
پر واضح است طرفداري صريح و تعريف و تمجيد بيشتر از وزيري كه مورد سوء ظن شاه است براي سراينده شعر مخاطراتي در بر دارد. بنابراين او را به صبر و پايداري دعوت و به صورت ظاهر او را دعا كرده است و ما مي دانيم صاحب عيار مادام كه بر سر كار بود تمام امور را با قدرت اداره مي كرد ليكن تا اندازه يي خشن و صريح اللهجه بود.
اكنون كه سبب تقديم اين غزل به صاحب عيار روشن شد، به اصل غزل عارفانه مي پردازيم.
شادروان استاد فروزانفر كلمه به كلمه و بيت به بيت اين غزل را شرح نموده كه در كتاب مجموعه مقالات و اشعار استاد بديع الزمان فروزانفر به كوشش عنايت الله مجيدي درج شده است و جاي آن دارد كه علاقه مندان محترم، به شرح اين غزل كه در صفحه 167 الي 198 كتاب فوق الذكر آمده است مراجعه فرمايند. و براي اينكه به نحوه فكر شاعر تا حدي دسترسي داشته باشند در اينجا مختصري از تفكر عارفانه حافظ را كه در سرودن اين غزل دخالت تامه داشته بيان مي گردد.
يكي از اركان عقيدتي عرفا بر اين نظريه استوار است كه خالق متعال زماني كه زمان و مكان نبود بر خود تجلي كرد و بر كمالات خود عاشق شد و خواست كه شناخته گردد، لذا عالم را بيافريد و خَلَقَ الانسانَ مِنْ صَلصالِ كَالفَخّار وَ خَلَقَ الجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نار. پس اگر پاي عشق خالق متعال در ميان نبود، آدمي و پري آفريده نمي‌شدند و كل مخلوقات از جمله انسان به طفيلي وجود عشقي كه در ذات حضرت احديت بود آفريده شده اند. اينك حافظ پس از اينكه اين مهم و انگيزه را در مصراع: طفيل هستي عشقند آدمي و پري به صورت موجز بيان مي كند، خطاب به انسان مي فرمايد تو هم ارادتي نشان بده و به سوي عشق بگراي تا سعادت معرفت در حق آفريننده خود، نصيب تو شود.
شاعر در بيت دوم عشق را هنر مي داند به اين معنا كه عشق را از فضايل و كمالاتي به شمار مي‌آورد كه از طريق اكتساب مي توان به آن دسترسي حاصل كرد و همانطور كه هنر امري است اكتسابي شاعر مي فرمايد اي عزيز سعي كن تا عاشق شوي چرا كه خداوند بنده يي را كه بي هنر باشد خريداري نمي كند و اين اشاره به خريد بنده توسط صاحبان مكنت است كه در بازار برده فروشان به دنبال بنده و غلامي مي گشتند كه صاحب هنر باشد وگرنه بنده بي هنر را كسي نمي خريد و اشاره حافظ در اين بيت به اين نكته معطوف است كه خداوند متعال هم به بنده يي عنايت دارد كه عاشق بوده و هنر عشق ورزي به مبداء و خالق خود را دارا باشد.
معاني ظاهري ساير ابيات صرف نظر از جنبه اندرزهاي عارفانه آن چنين مي نماياند كه همانطور كه شيوه و مرام غزلسرايي حافظ بوده، به هنگام سرودن و تنظيم مضامين ابيات اين غزل گوشه چشمي هم به دوست وزير خويش يعني صاحب عيار داشته و او را به بزرگي ياد نموده و از اينكه آن وزير بيش از اين به او چشم عنايت ندارد گله نموده است. ليكن پر واضح است كه اين چهار بيت پس از تخلص غزل تلفيقي و به مناسبتي كه در بالا ياد شد، بعداً به آن اضافه شده است.
در پايان لازم به يادآوري اين نكته است كه پاره يي از مضامين اين غزل را حافظ از نظامي اخذ كرده است. به عنوان مثال مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد خاتم كارش به سعادت كشد
و مضمون بيت چهارم: كه در برابر چشمي و غايب از نظري را نظامي در خسرو شيرين مشروحاً بيان مي دارد … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. خسرو از شرم روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر مي‌گرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نمي‌بيند و مي‌گويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
به اين سبب است كه حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار كه در برابر چشمي و غايب از نظري
همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم و انده روز نامده نبريم


💡درک اشعار:

به مقصود خود می رسی اگر سختی ها و مرارتهای راه را تحمل کرده و بر خداوند توکل داشته باشی هرگز امید خود را ازدست مده از تو حرکت و از خدا برکت


غزل شماره طفیل هستی عشقند آدمی و پری حافظ طفیل هستی عشقند آدمی و پری

غزل شماره 453 سعدی , غرل , طفیل هستی عشقند آدمی و پری , غزل طفیل هستی عشقند آدمی و پری , غزلیات حافظ , غزل حافظ , غزل شماره 453 حافظ - طفیل هستی عشقند آدمی و پری

غزلیات حافظ مجموعه‌ای از اشعار عاشقانه، عارفانه و فلسفی است که با زبانی شاعرانه و موسیقایی، مفاهیمی چون عشق، معرفت، رندی و حقیقت را در قالبی لطیف بیان می‌کند. دیوان حافظ از برجسته‌ترین آثار ادبی ایران و جهان به‌شمار می‌رود و تأثیر آن بر زبان و فرهنگ فارسی بی‌نظیر است.

بله، هر غزل حافظ چندلایه است و می‌توان آن را از زاویه‌های مختلف معنا کرد. از نگاه ادبی، عاشقانه و عرفانی تا اجتماعی و فلسفی. همین چند‌معنایی بودن باعث شده آثار حافظ همیشه تازه و قابل تفسیر باقی بمانند و هر خواننده، معنا و حس مخصوص خود را از شعر بگیرد.

برای فهم بهتر، ابتدا معنی لغات و ترکیبات دشوار را بخوانید، سپس شرح‌های معتبر مانند قزوینی–غنی یا خانلری را بررسی کنید. خواندن شعر با صدای بلند، توجه به وزن و موسیقی شعر و درک فضای روحی شاعر کمک می‌کند تا عمق مفاهیم را بیشتر حس کنید.

سنت فال گرفتن با دیوان حافظ از گذشته تا امروز در فرهنگ ایرانی جایگاه خاصی دارد. مردم باور دارند که با نیت کردن و باز کردن دیوان، پاسخ خود را از شعر حافظ خواهند یافت. این رسم بیشتر جنبه فرهنگی و روحی دارد و نوعی ارتباط شاعرانه و امیدبخش با اشعار حافظ ایجاد می‌کند.

کافی است بخشی از بیت مورد نظر یا کلمه‌ای خاص را در موتور جستجو یا پایگاه‌های معتبر اشعار حافظ وارد کنید. بیشتر سایت‌های ادبی، امکان جستجو بر اساس واژه، شماره غزل یا حرف ردیف را دارند. این روش ساده‌ترین راه برای یافتن شعر دلخواه در میان غزلیات فراوان حافظ است.
وحید مجیدی صدر

مدیر ارشد فناوری (CTO)

مدرس دانشگاه و مجتمع فنی تهران

من وحید مجیدی، مدرس طراحی و برنامه‌نویسی وب با سابقه‌ی تدریس در دانشگاه تهران و مجتمع فنی تهران. در طول سال‌ها فعالیت آموزشی، تلاش کرده‌ام مفاهیم فنی را به‌صورت پروژه‌محور و کاربردی آموزش دهم تا هنرجویان و دانشجویان بتوانند مهارت‌های خود را در محیط‌های واقعی توسعه دهند و به متخصصان کارآمد در حوزه‌ی فناوری تبدیل شوند.

در کنار تدریس، به‌عنوان طراح و برنامه‌نویس وب در توسعه‌ی سامانه‌های نرم‌افزاری، پلتفرم‌های فروش آنلاین و سیستم‌های سازمانی فعالیت دارم. تخصص من در طراحی، توسعه و بهینه‌سازی سامانه‌های تحت وب است؛ از برنامه‌نویسی فرانت‌اند و بک‌اند گرفته تا معماری نرم‌افزار، سئو و زیرساخت‌های DevOps.

نظرات
توجه: شماره موبایل وارد شده در وب سایت نمایش داده نمیشود
توجه: ایمیل وارد شده در وب سایت نمایش داده نمیشود

سریع و آسان

🎯

دقیق و قابل اعتماد

🌍

آنلاین و همیشه در دسترس

💡

ابزارهای هوشمند