application دانلود اپلیکیشن وحید مجیدی
ورود / ثبت نام 🗝️

آخرین بروزرسانی: "1404-09-22"

غزلیات حافظ - Hafez ghazals - دیوان حافظ - Hafez divan - منتخب غزل‌های حافظ - selected Hafez poems - تعبیر اشعار حافظ - Hafez poem meanings - شعر کلاسیک فارسی - classical Persian poetry

غزلیات حافظ Hafez ghazals دیوان حافظ Hafez divan منتخب غزل‌های حافظ selected Hafez poems تعبیر اشعار حافظ Hafez poem meanings شعر کلاسیک فارسی classical Persian poetry

غزلیات حافظ یکی از درخشان‌ترین آثار ادبی در تاریخ جهان است؛ مجموعه‌ای از اشعار کوتاه و پرمغز که در آن عرفان، عشق، فلسفه و نقد اجتماعی با زبانی نمادین و شاعرانه در هم آمیخته‌اند. حافظ شیرازی نه‌تنها شاعر است، بلکه متفکری است که در هر بیتش جهانی از معنا نهفته است. شعر او زبانی دوگانه دارد؛ ظاهری عاشقانه و باطنی حکیمانه. این ویژگی است که باعث شده غزلیات حافظ پس از قرن‌ها همچنان زنده، تازه و قابل‌تفسیر باقی بمانند.

در نگاه نخست، غزل‌های حافظ دربارهٔ عشق، باده و میخانه‌اند؛ اما این مفاهیم در واقع استعاره‌هایی‌اند برای آزادی، حقیقت و رهایی از ریا و تزویر. او با هنرمندی خاص، در پشت هر واژهٔ ساده، لایه‌هایی از معنا را پنهان کرده است. عشق در غزلیات حافظ نه‌تنها تجربه‌ای انسانی است، بلکه مسیری برای رسیدن به حقیقت الهی محسوب می‌شود. او عاشق را سالک راه می‌داند و معشوق را نماد حقیقت مطلق.

در مکتب عشق، درس استاد حافظ این است: رندی، یعنی آزادگی در برابر ریا.

ویژگی زبانی حافظ از دیگر شاعران فارسی‌زبان متمایزش می‌کند. زبان او پر از ایهام، تلمیح، استعاره و تضادهای هنرمندانه است. هر بیت می‌تواند چند معنا داشته باشد و همین چندلایگی است که خواننده را به تأمل وامی‌دارد. مثلاً در بیت:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

در ظاهر سخن از آفرینش عشق است، اما در لایهٔ عمیق‌تر، شاعر به نظریهٔ تجلی الهی اشاره می‌کند؛ یعنی پیدایش هستی از عشق خداوند به خویشتن. چنین تلفیقی از عرفان و شعر، غزلیات حافظ را به اثری جاودانه تبدیل کرده است.

رندی در شعر حافظ یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم است. رند، انسانی است که حقیقت را می‌بیند، اما به ظاهر دینی و ظاهرسازی اعتنا ندارد. او میان زاهد ریاکار و عاشق راستین تفاوت می‌گذارد. در جایی می‌گوید:

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

اینجا حافظ با زبانی طنزآمیز و کنایه‌آلود، تضاد میان ظاهرگرایی و درون‌گرایی را نشان می‌دهد. او نمی‌خواهد دین را نفی کند، بلکه می‌خواهد روح دین — یعنی عشق و صداقت — را از قید ریا آزاد سازد.

در دنیای حافظ، میخانه جایی برای مستی نیست؛ پناهگاهی است برای روح‌های آزاد از قید تظاهر.

تصویرسازی و نمادها در غزلیات حافظ شگفت‌انگیزند. باده، می، ساقی، پیر مغان، گل و بلبل همه مفاهیمی چندوجهی‌اند. «می» می‌تواند هم شراب واقعی باشد و هم معرفت الهی. «پیر مغان» نماد دانای بی‌ریاست، و «میخانه» نماد حقیقتی است که در آن قید و تکلف جایی ندارد. این چندمعناییِ مداوم، باعث شده که شعر حافظ همیشه تازگی خود را حفظ کند و هر نسل معنای تازه‌ای از آن بیابد.

عرفان در غزلیات حافظ برخلاف عرفان خشک و زاهدانهٔ دیگران، با شادی، موسیقی و زیبایی آمیخته است. او خدا را نه در کنج صومعه، بلکه در بزم و عشق می‌بیند. در جایی می‌گوید:

در ازل ما به هم آمیختیم و ز هم جدا شدیم تا دوباره به هم آییم اگر خدا خواهد

در این بیت، مفهوم وحدت وجود و بازگشت به اصل الهی با لحنی عاشقانه بیان شده است. حافظ به ما می‌آموزد که عرفان بدون عشق، بی‌روح است و عشق بدون معرفت، بی‌ثمر.

نقد اجتماعی و سیاسی نیز بخش مهمی از غزلیات حافظ است. او در دوران پرآشوبی می‌زیست؛ دوره‌ای که ریا، فساد و تعصب مذهبی در جامعه گسترده بود. اما به جای اعتراض مستقیم، نقد خود را در لفافهٔ شعر بیان می‌کرد. با زبان رمز و کنایه، زاهدان دروغین و حاکمان ستمگر را می‌نواخت. این شیوهٔ گفتار زیرکانه، او را از گزند حکومت‌ها حفظ کرد و در عین حال، شعرش را پر از عمق و طنز کرد.

حافظ به ما یاد می‌دهد که می‌توان حقیقت را گفت، بی‌آنکه فریاد زد.

ساختار موسیقایی غزل‌های حافظ دقیق و گوش‌نواز است. وزن‌های نرم و روان، ردیف‌های تکرارشونده و قافیه‌های خوش‌صدا باعث می‌شوند که شعرش مانند نغمه‌ای دل‌انگیز در ذهن بماند. حتی وقتی شعر او را بدون موسیقی می‌خوانیم، آهنگ درونی کلمات و توازن نحوی، حس ملودی ایجاد می‌کند. از این رو غزل‌های او برای آواز و موسیقی سنتی ایران الهام‌بخش بوده‌اند.

فال حافظ نیز یکی از نمودهای فرهنگی ماندگار شعر اوست. ایرانیان در شب یلدا، نوروز یا لحظه‌های تردید، دیوان حافظ را می‌گشایند و با نیت دل، تفألی می‌زنند. شاید از نگاه عقلانی، فال نوعی نمادگرایی باشد، اما در فرهنگ ایرانی، فال حافظ گفت‌وگویی عاشقانه با وجدان و ضمیر ناخودآگاه است. هر بار که دیوان را می‌گشایی، در واقع از درون خودت پاسخ می‌گیری.

نفوذ جهانی حافظ بسیار گسترده است. آثارش به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، روسی و عربی ترجمه شده‌اند. شاعران بزرگی چون گوته در «دیوان غربی-شرقی» از حافظ الهام گرفته‌اند. گوته درباره‌اش گفت: «حافظ آزاد است، چون حقیقت را می‌گوید.» این آزادگی فکری، راز ماندگاری اوست.

حافظ شاعر قرن هشتم است، اما اندیشه‌اش برای قرن بیست‌ویکم هم تازه است.

پرسش‌های متداول درباره غزلیات حافظ:

  • چرا شعر حافظ چندمعناست؟ چون او آگاهانه از ایهام، تضاد و استعاره استفاده می‌کند تا معنا را در چند سطح بسازد.
  • آیا حافظ فقط شاعر عشق است؟ خیر؛ او فیلسوفی شاعرانه است که از عشق به‌عنوان مسیر معرفت بهره می‌گیرد.
  • رندی در شعر حافظ یعنی چه؟ رندی نماد آزادفکری، صداقت درونی و بی‌اعتنایی به ظواهر ریاکارانه است.
  • آیا فال حافظ ریشه عرفانی دارد؟ بله، زیرا هر بیت حافظ بازتابی از تجربه درونی انسان است و مخاطب را با ضمیرش روبه‌رو می‌کند.

جمع‌بندی: غزلیات حافظ آیینه‌ای است از روح ایرانی — عاشق، عارف، منتقد و رند. شعر او دعوتی است برای دیدن زیبایی در تضادها، حقیقت در رمزها و عشق در میان رنج‌ها. در جهانی پر از فریب و هیاهو، حافظ ما را به صداقت دل، آزادی اندیشه و زیبایی گفتار فرا می‌خواند. هر بار که غزلش را می‌خوانی، انگار آینه‌ای روبه‌روی خودت گرفته‌ای؛ چون شعر حافظ، بیش از هر چیز، حدیث دل انسان است.

logo

غزل شماره 5 حافظ - دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را


غزل مورد نظر را انتخاب کنید

ribbon-top
(1)
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

(2)
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

(3)
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

(4)
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

(5)
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

(6)
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

(7)
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

(8)
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

(9)
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

(10)
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

(11)
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

(12)
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

(13)
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

(14)
ribbon-bottom

✍️معنی ابیات:

(1)ای صاحبدلان! برای خاطر خدا چاره یی کنید که عنان دلم در حال از دست رفتن است و از بخت بد راز پنهان و درونی من به زودی آشکار خواهد شد.

(2)ما چون سرنشینان کشتی عازم سفری هستیم که در انتظار باد موافق است. ای باد موافق دریایی وزان شو شاید که به مقصد رسیده به دیدار دوست نایل شویم.

(3)این مهر و محبت چند روزه دنیا افسانه و حیله یی بیش نیست. بدان مغرور مشو و فرصت را برای نیکی در حقّ دوستان از دست فرو مگذار.

(4)در دل شب، به هنگام سحر، بلبل در کنار بساط گل و شراب چه خوش می خواند که ای طالبان باده و مستی برای صبوحی زدن بیدار شوید.

(5)ای کریم و ای بزرگوار! (خطاب به معشوق) به شکرانه سلامت و عافیت یکبار هم که شده از درویش بی نوایی (عاشق درمانده) دلجویی کن ...

(6) (چرا که) آسایش دو جهان در این است که نسبت به دوستان بطور ملایمت و با دشمنان بطور مدارا رفتار کنی.

(7)از روز ازل نام مار را در ردیف نیکنامان ردیف نکردند! (ما چنینیم!) و اگر این مطلب بر تو گران می آید حکم سرنوشت ما را دگرگون ساز!

(8) الف)شرابی را که صاحب شریعت مادر پلیدیها و تباهیها نامید، برای ما لذیذتر و شیرین تر از بوسه دوشیزگان است.

ب)آن گفته: که صاحب شریعت شراب را مادَرِ تباهیها نامید، برای ما لذیذتر و شیرین تر از بوسه دوشیزگان است.

(9)به هنگام تنگدستی به مستی گرای و خوشی کن چرا که شراب کیمیایی است که با صرف آن نوشنده اگر گدا هم باشد خود را قارون تصوّر می کند.

(10)سر از فرمان معشوق مپیچ! چرا که آتش غیرت دلبری که سنگ خارا در کف او به مانند موم نرم است، ترا چون شمع خواهد گداخت.

(11)جام می، کار آیینه برج بندر اسکندریه را می کند. در آن بنگر (ایهام نوشیدن) تا (همانند جام جهان نمای کیخسرو) همه احوال ملک دارا (داریوش سوم معاصر اسکندر) را به تو بنمایاند.

(12)ترکانی که به پارسی سخن می گویند از شیرین زبانی به شنونده روح و عمر تازه می بخشند. ای ساقی! راز جوانی از سر گرفتن را به پیرمردان زاهد و پارسا بشارت ده.

(13)حافظ به میل و اختیار خود این خرقه می آلود را نپوشیده و این حکم ازلی است (در تأیید مفاد بیت هفتم این غزل) و ای شیخ پاکدامن! ما را به بخش و معذور دار.


📝معنی کلمات:

کشتی نشستگان: کشتی سوارانی که کشتی آنها به امید باد موافق بر جای مانده باشد.
بادِ شَرطه: باد مُوافق، اصل کلمه شَرتَه و از اصطلاحات دریانوردی ملل اقیانوس هند گرفته شده است و به صورت شَرتاه می نوشته اند.
باشد که: به امید این که، شاید که.
ده روزه: چند صباح.
مِهر: 1) خورشید، 2) محبت و در اینجا به معنای محبت است.
گردون: چرخ و فلک گردنده، مراد کره ی زمین است.
افسانه: سرگذشت و حکایت.
افسون: وِرد و دعایی که مانع آفت و چشم زخم گردد و به مجاز معنای مکر و حیله و تزویر.
به جای: در حَقِّ.
مُل: شراب ، نبیذ.
هاتَ: بیاور و بده.
صَبوح: نوشابه ای که سحرگاهان صرف می شده و کنایه از شراب است.
هُبّوا: بیدار شوید.
سُکارا: باده نوشان، طالبان مستی.
صاحبِ کرامت: شخص کریم و نیکوکار.
تفقّد: دلجویی.
تغییر کُن: تغییر دِه، دگرگون ساز.
قضا: حکم، و کنایه از احکام سرنوشت ساز جهان هستی.
تلخ وش: تلخ مانند، از القاب شراب به کنایه.
صوفی: پشمینه پوش، پیرو تصوّف و کنایتاً حضرت محمد (ص) است که خمر را امّ الخبائث نامیده اند.
اَشهی: لذیذتر، دل انگیزتر، دلخواه تر.
اَحلی: شیرین تر.
قُبله: بوسه.
عُذارا: جمع عَذرا، دختران، دوشیزگان.
کیمیا: علم شیمی، دانشی که ذرّات هستی را به مرتبه کمال خود می شناساند.
قارون: ثروتمند مشهور زمان حضرت موسی (ع).
سرکَش: عاصی، کسی که سر از اطاعت می کشد.
سنگِ خارا: سنگ سیاه سخت و متراکم به نام گرانیت.
آیینه سِکندر: آیینه شهر اسکندریه مصر، و مراد آیینه ایست که بر فراز برج مشهور بندر اسکندریه که بانی آن بندر اسکندر مقدونی است نصب و به وسیله آن رفت و آمد در دریا را بویژه هنگام جنگها زیر نظر می گرفتند.

به خود: به اختیار خود، به میل و رضای خود.


💬توضیحات:

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب
*
1-سعدی:
مشتاقی و صبوری از حدّ گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

مولوی دو غزل و عماد فقیه و اوحدی و همام، هر کدام غزلی در این وزن و قافیه دارند لیکن حافظ از غزل سعدی متأثّر است و مضمون بیت دوم خود را نیز از این بیت غزل سعدی می گیرد:
یارب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندانکه باز بیند دیدار آشنا را

2-استنباط غالب دوستداران شعر حافظ در گذشته و حال چنین بوده است که حافظ در بیت دوم (کشتی شکستگانیم) گفته چه آنها نمی دانسته اند که در سابق قوّه محرّکه کشتی باد موافق بوده است که به وسیله تغییر جهت دادن بادبان و برافراشتن و فرو هشتن آن کشتی را به جهتی هدایت می کرده اند و در ایامی که هیچگونه بادی نمی وزیده است کشتی ها از سیر و حرکت منصرف و منتظر وزیدن باد موافق بوده اند وگرنه اگر کشتی شکسته باشد باد موافق هیچگونه معجزه یی نکرده و امواج حاصل از آن باد در غرق شدن سرنشینان بیشتر کارایی دارد تا اینکه مسافری را که به تخته پاره یی چسبیده است به سلامت به ساحل برساند.

3-همانطور که علامه قزوینی نوشته اند باد شَرطه همان باد شَرتاه است که این کلمه از اصطلاحات دریانوردی و احتمالاً ریشه هندی دارد.

4-می دانیم که تغییر روش شاه شجاع در نحوه رفتار و کردار خود و بازگشت به تظاهر و عوام فریبی زمان پدرش هرچه بود حافظ را در مضیقه گذاشت و در طول این مدت تا رفتن به تبعید، حافظ هرچه غزل سروده از سوز دل و حاوی ایهامات است. این غزل نیز مربوط به همین دورانست. شاعر در بیت اول تغییر وضع سیاسی را که عنقریب منجر به سخت گیری بیشتری درباره ی او خواهد شد و دلهره خود از این پیشامد بیان داشته و در بیت دوم خود را به مانند مسافر امیدواری می داند که در ساحل در کشتی نشسته و منتظر باد موافق جهت مسافرت است. در بیت سوم از شاه شجاع توقّع مساعدت و التفات دارد و از آنجایی که حافظ رفیق و مصاحب شاه شجاع در مجالس بزم او بوده در بیت چهارم از آن شیوه دفاع کرده و در بیت پنجم تقاضای بذل توجه در حقّ خود را دارد و در بیت ششم یا شاه بیت غزل، او را به اعتدال و میانه روی وامی دارد. در بیت هفتم حرف همیشگی و عقیده باطنی خود را تکرار می کند که من به حکم قضا و جبر سرنوشت اهل تقدّس و تظاهر و جنّت مکانی نیستم اگر تو قادری که سرنوشت را تغییر دهی بسم الله. از آنجایی که بیت ملمّع هشتم سبب سوء تفاهم در برداشت معنا برای پاره یی از اهل قلم شده است به همین دلیل در بیت هشتم این غزل، به دو نحو معنا شد:
الف: معنای تحت اللّفظی و ظاهری شعر،
ب: معنای ایهام و موردنظر حافظ.

باید دانست علت اینکه حافظ درست در ادای این مطلب، بیت هشتم را به صورت ملمّع می آفریند همان ریزه کاریهای ایهام اوست. اینجا (تلخ وش) دو معنا دارد یکی (تلخ مانند) که از القاب شراب است و ذهن هر کسی در وحله اول متوجه آن خواهد شد و دیگری به معنای (آن سخن به ظاهر تلخ) است و آن اشارتی به حدیث نبوی (الخمر اُمّ الخبائث) حضرت ختمی مرتبت (ص) است.

و اما از آنجا که شاعر می خواسته است این همه معنا را در یک بیت بصورت موجز بگنجاند:

آن سخن به ظاهر تلخ که حضرت ختمی مرتبت (ص) آن را مادَرِ تباهیها و پلیدیها نامید برای من لذیذتر و شیرین تر از بوسه دوشیزگان است و وزن شعر در خور کلمات به نحوی که در معنای آن خللی وارد آید نبوده شاعر مصراع دوم را به زبان عربی گفته و بیت را به صورت ملمّع درآورده تا بین معنای دو مصراع از دو زبان لزومی به آوردن کلماتی مانند (در پیش من، در نزد من، در گوش من) نباشد. و این گریزی است که تنها در همین موارد جایز و از ایفادِ کلام عرب بهره برداری شده است.

شاعر در بیت نهم باز غرور و بی اعتنایی خود را ظاهر می سازد و می خواهد به شاه شجاع بگوید که من کسی هستم که هنگام تنگدستی و نداشتن ممّر عایدی باز هم به هر نحو که باشد در عیش و مستی می کوشم و دست بردار از این رویّه خود نیستم اما از آنجایی که این گونه سخن گفتن و پیغام دادن برای شاه حاکی از جسارت و سرکشی است، در بیت دهم فوراً موضوع را ترمیم داده می گوید ای حافظ سرکشی مکن که از غیرت (دلبر) یعنی شاه مانند شمع گداخته خواهی شد.

در بیت یازدهم شاه را به دوراندیشی و درک راه صحیح حکمرانی در کشور دارا و به حکم سابقه تاریخ گوشزد می کند که در آن ایهامی بس لطیف مستتر است و در بیت دوازدهم تعریف از شاه ترک نژاد فارسی زبان کرده و به او گوشزد می کند که من با اراده خود اهل می و مطرب و شراب و شادی نشدم این جبر سرشت وسرنوشت است ای پادشاه مرا ببخش و معذور دار.


💡درک اشعار:

کاری را که می خواهید انجام بدهید پنهان کنید. کار را هر چند کوچک است بزرگ بدانید، خیال پردازی را کنار بگذارید و وقت را غنیمت شمارید تا صاحب مقام و منزلت شوید. روزگار تنگدستی به پایان رسیده و زمان آسایش است. عمرتان طولانی است وضعیت فعلی تان تغییر می کند.


غزل شماره دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را حافظ دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

غزل شماره 6 سعدی , غرل , دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را , غزل دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را , غزلیات حافظ , غزل حافظ , غزل شماره 6 حافظ - دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

غزلیات حافظ مجموعه‌ای از اشعار عاشقانه، عارفانه و فلسفی است که با زبانی شاعرانه و موسیقایی، مفاهیمی چون عشق، معرفت، رندی و حقیقت را در قالبی لطیف بیان می‌کند. دیوان حافظ از برجسته‌ترین آثار ادبی ایران و جهان به‌شمار می‌رود و تأثیر آن بر زبان و فرهنگ فارسی بی‌نظیر است.

بله، هر غزل حافظ چندلایه است و می‌توان آن را از زاویه‌های مختلف معنا کرد. از نگاه ادبی، عاشقانه و عرفانی تا اجتماعی و فلسفی. همین چند‌معنایی بودن باعث شده آثار حافظ همیشه تازه و قابل تفسیر باقی بمانند و هر خواننده، معنا و حس مخصوص خود را از شعر بگیرد.

برای فهم بهتر، ابتدا معنی لغات و ترکیبات دشوار را بخوانید، سپس شرح‌های معتبر مانند قزوینی–غنی یا خانلری را بررسی کنید. خواندن شعر با صدای بلند، توجه به وزن و موسیقی شعر و درک فضای روحی شاعر کمک می‌کند تا عمق مفاهیم را بیشتر حس کنید.

سنت فال گرفتن با دیوان حافظ از گذشته تا امروز در فرهنگ ایرانی جایگاه خاصی دارد. مردم باور دارند که با نیت کردن و باز کردن دیوان، پاسخ خود را از شعر حافظ خواهند یافت. این رسم بیشتر جنبه فرهنگی و روحی دارد و نوعی ارتباط شاعرانه و امیدبخش با اشعار حافظ ایجاد می‌کند.

کافی است بخشی از بیت مورد نظر یا کلمه‌ای خاص را در موتور جستجو یا پایگاه‌های معتبر اشعار حافظ وارد کنید. بیشتر سایت‌های ادبی، امکان جستجو بر اساس واژه، شماره غزل یا حرف ردیف را دارند. این روش ساده‌ترین راه برای یافتن شعر دلخواه در میان غزلیات فراوان حافظ است.
وحید مجیدی صدر

مدیر ارشد فناوری (CTO)

مدرس دانشگاه و مجتمع فنی تهران

من وحید مجیدی، مدرس طراحی و برنامه‌نویسی وب با سابقه‌ی تدریس در دانشگاه تهران و مجتمع فنی تهران. در طول سال‌ها فعالیت آموزشی، تلاش کرده‌ام مفاهیم فنی را به‌صورت پروژه‌محور و کاربردی آموزش دهم تا هنرجویان و دانشجویان بتوانند مهارت‌های خود را در محیط‌های واقعی توسعه دهند و به متخصصان کارآمد در حوزه‌ی فناوری تبدیل شوند.

در کنار تدریس، به‌عنوان طراح و برنامه‌نویس وب در توسعه‌ی سامانه‌های نرم‌افزاری، پلتفرم‌های فروش آنلاین و سیستم‌های سازمانی فعالیت دارم. تخصص من در طراحی، توسعه و بهینه‌سازی سامانه‌های تحت وب است؛ از برنامه‌نویسی فرانت‌اند و بک‌اند گرفته تا معماری نرم‌افزار، سئو و زیرساخت‌های DevOps.

نظرات
توجه: شماره موبایل وارد شده در وب سایت نمایش داده نمیشود
توجه: ایمیل وارد شده در وب سایت نمایش داده نمیشود

سریع و آسان

🎯

دقیق و قابل اعتماد

🌍

آنلاین و همیشه در دسترس

💡

ابزارهای هوشمند